هدهد
/* /*]]>*/ به پرنده رفته اند چشمانت این سان که پرسه می زنند پرسان پرسان و هم سوی بادهای باداباد بال بال می زنند و من تنها درخت باستانی ام که خاطرات گمشده ی قاف را از برم لختی بر شاخه ی من بنشین هدهد...
View Articleسنگ هم
/* /*]]>*/ بادها به یاد ندارند دیرینه ی پرندگی ام را در اولین هزاره های تنهایی زمین که تازه داشت درخت از کوه سر می زد آسمان شاهد است که دمخور ستاره ها بودم اکنون که زیرین ترین لایه های خاطرات تو را...
View Articleبنويس...
بنويس... «هرکسی از ظن خود شد يارمن...» هرمنوتيک ها می گويند معنای متن را مخاطب می آفريند. پس اين شعر را برپايه ذهنيات خود بفهميد اما بدانيد فهم شما کجا و نیت شاعر؟ بردار« گچ سفيد» را بنويس بر« تخته...
View Articleمازندرانی سرود
/* /*]]>*/ مشته ماه در بمو آستوک آستوک استاره دربزو آستوک آستوک کوهه جا بورده لو آستوک آستوک اینجه البرز دیم سوسو زنده هم نسوم هم خریم سوسو زنده تا سوادکوه دره دنیا سبزه امه امروز امه فردا سبزه کوه...
View Articleصدا
تقدیم به همه ی معلمان به شنها رد پا می ماند و بس عبور موج ها می ماند و بس صدف آویزه ی گوشش همین است صدا تنها صدا می ماند و بس بر این ساحل صدایت مثل دریا برایم آشنا می ماند و بس صدایت را اگر از من...
View Articleخواب
نه سینه بر سینه ی زمین نه چشم در چشم آسمان بر پهلوی راست خود خوابیده ام بر تیرک کم عرض برجی طویل اما نیمه کاره که خود افراشتمش آه اگر از دنده ی چپ بلند شوم !
View Articleخستگی
خستگی ام را تا کجا به دوش کشم راهم از گامهای گم کش آمده است خوشم از قصه های خسته تر از خودم نمی آید که نشان می دهند شهری را در فراسوی خوانشهر های غریب کشان که حدیث راه پرخون می کند هر کویش چه کنم؟...
View Articleدرد دل صفر
یکی قطره باران ز ابری چکید – خجل شد چو پهنای دریا بدید که جایی که دریاست من کیستم – گر او هست حقا که من نیستم بلندی از آن یافت کو پست شد – در نیستی کوفت تا هست شد درد دل صفر صفر نشسته ای در پای...
View Articleدلم گرفته
دلم گرفته است نه، دلم گیر است مفتشانه براندازم کنی و به تازیانه ی پرسش های ابرویت بگیری ام زیر شکنجه ی پیشانی ات دست از پرستش چشمانت برنخواهم داشت من پا فشرده ام صریح بر پاسخ بلیغ عشق دیگر گرفت و...
View Articleسلام بر مازندران
سلام بر پنجره های باز این حوالی به عصمت نگاه های محرم اهالی سلام بر عشیره های عاشق شقایق به کاشفان دره های دور...
View Articleکاش
کاش کاجی می شدم بر رهگذار کودکی سبز می ماندم همیشه در بهار کودکی سایه ی گنجشک بالای سرم پرپرزنان جیک من هم در نمی آمد کنار کودکی بر علف از قطره ی شبنم صدف تا می شکفت صید مروارید می شد کسب و کار کودکی...
View Articleکوفی
رأس حسین ها ، سر دار یزیدها خط جنید باید و خبط مریدها ما دست داشتیم بر آن آتش از نخست راوی گذاشت پای غلیظ و شدید ها بیرون دوید شمر درون از حریم شرم اما شمار معصیتش با پلیدها ! آن عقل سرخ ،سبز که بر...
View Article
More Pages to Explore .....